نمايش پست تنها
قديمي November 30th, 2004, 11:01   #1
Homitrade
Senior Member
 
Homitrade's Avatar
 
تاريخ عضويت: Jul 2004
محل سكونت: Teh
ارسالها: 193
تشکر: 0
تشکر از ايشان: 45 بار در 30 پست
Homitrade (سطح 0)
ارسال پيغام بوسیله Yahoo به Homitrade
تحولات بازار بورس و ...

0

سلام.دوستان اميدوارم حالتون خيلي خيلي خوب باشه.خوب الان كه به اينترنت وصل شدم يه خبر شنيدم كه يكي از دوستاي خوبمون با نام مجازي كمك پروژه اش رو تموم كرده.پروژه بازار سهام مجازي.پروژه خيلي خوبيه.اميدوارم بتونيم هر چه زودتر بيشتر با اين پروژه اشنا شيم.
تحولات بازاربورس
و چالشهاي دوران گذار(بخش نخست)

اشاره
بورس ايران طي چند سال اخير شاهد تحولاتي مثبت و سازنده بوده است؛ به طوري كه سرمايه گذاران از آن استقبال كرده، ارزش بازار، تعداد شركتهاي پذيرفته شده و سرعت گردش سهام افزايش يافته و درنهايت نقش بورس در اقتصاد ملي پررنگ تر شده است.

اگرچه بورس كشور ما همانند كشورهاي درحال توسعه ماهيت درحال گذار دارد و نوسانهاي مختلفي را تجربه مي كند، ولي واقعيت اين است كه علاوه بر عوامل داخلي نظير اقدامات و برنامه هاي جديد سازمان بورس، عوامل متعدد بيروني مانند ثبات نرخ ارز، تزريق نقدينگي، بهبود وضعيت درآمدهاي ارزي كشور، آزادسازي نسبي در حوزه خصوصي سازي، اصلاح قانون مالياتها، بهبود رشد نسبي اقتصادي كشور، ورود سرمايه هاي خارجي به داخل، كاهش سودآوري در بخشهاي ديگر اقتصادي، تسهيلات بانكها، تحولات جهاني و منطقه اي و... در رشد و تحول بازار بورس نقش كليدي و مؤثر داشته اند.

بديهي است هر تحولي چالشهايي را به همراه خود دارد كه بورس نيز از آنها در امان نيست. لذا براي كاهش چالشها و تنگناها به نظر مي رسد اقدامــــــاتي نظير تشويق بيشتر مردم و سرمايه گذاران به استفاده از مشاوره، ضرورت بهره مندي از تنوع ابزارهاي مالي، جلوگيري از اعوجاج قيمتها، لزوم اطلاع رساني شفاف و ارزيابي درست از ارزش شركتها، تقويت سيستم نظارتي بازار، افشاي سرمايه گذاري هاي درون گروهي، ضرورت تحليل اطلاعات خام و پاسخگويي سريع به مردم از نكات عمده اي است كه بايد موردتوجه دست اندركاران و مسئولان سازمان بورس قرار گيرد.

باتوجه به نقش كليدي بورس در توسعه اقتصادي كشور و تحولات روبه رشد بورس در چند سال اخير و نيز ضرورت بهره مندي خوانندگان تدبير بويژه مديران از چند و چون و ريشه هاي اين تحولات، تدبير برپايه رسالت خود ضمن دعوت از چندتن از صاحبنظران، مديران و استادان دانشگاهها متناسب با وقت جلسه ميزگرد به بررسي ابعاد مختلف موضوع پرداخته است.

مباحث ميزگرد به علت گستردگي دامنه بحث در دو شماره تقديم علاقه مندان مي شود. عوامل موثر دروني وبيروني رشد تحولات بازار بورس و برخي تنگناهــا و چالشها در اين شماره و نيز پاره اي مشكلات و موانع و چشم انداز آينده بورس ايران در شماره بعدي دراختيار دوستداران قرار مي گيرد.

با سپاس فراوان از شركت كنندگان در بحث، بخش نخست ميزگرد را ازنظر مي گذرانيم.
دكتر ايماني راد: از اينكه ميهمانان حاضر دعوت تدبير را براي شركت در اين ميزگرد پذيرفتند خيلي سپاسگزارم. من براي بازكردن بحث، يك سري عوامل اثرگذار بر بازار بورس را در محيط بيرون به صورت خيلي كوتاه بررسي مي كنم و بقيه بحث را برعهده دوستان مي گذارم.

چون بحث امروز ما عمدتاً درمورد تحولات بازار بورس است، دو دسته عوامل كليدي روي اين تحــــــولات اثر مي گذارند. يك دسته عوامل دروني بازار مانند نهادهايي كه در سازمان بورس شكل گرفته است و كـــارايي و عدم كارايي اين نهادها كه به طور طبيعي در بازار بورس اثرگذار است. يك سري عوامل هم در بيرون بازار بورس قرار دارد كه تاكيد من بيشتر روي اين عوامل بيروني است.

در چند سال اخير بازار بورس با رقمهاي 26 درصد، 35 درصد و 125 درصد درحال رشد است و تقريباً جزو چند كشور اول در دنياست كه چنين رشدي را تجربه مي كند. تجزيه وتحليل علل اين رشد، داراي اهميت زيادي است. به نظر من بيشتر عوامل خارج از بورس اين رشد را ايجاد كرده است، هرچند كه عوامل دروني هم بدون اثر نبودند.

عوامل موثر بيروني
يكي از عوامل خارجي رشد بازار بورس اين است كه به طور مستمر در اقتصاد ايران نقدينگي درحال تزريق شدن بـــوده و هست. وقتـــــي نقدينگي تزريق مي شود، ابزارهاي كافي را دراختيار بازار قرار مي دهد كه معاملات سهام را انجام دهند. طبيعي است كه وقتي نقدينگي بــه طور مستقيم قيمتها را بالا مي برد، سهم هم يك كالاست و قيمت آن هم افزايش مي يابد. مثلاً به عنوان نمونه در سال 79، ميزان نقدينگي 25 هزار ميليارد تومان بود و در سال 82 اين رقم به 52 هـــــزار ميليارد تومان رسيده است. ضمناً پيش بيني بسيار قوي مي شود كه اين رقم در دي ماه سال جاري به 65 هزار ميليارد تومان افزايش يابد. اين امـــــر يكي از عوامل تقويت كننده بازار بورس است، ولو يك تقويت واقعي نباشد.

نكته ديگر اينكه تقريباً سه، چهار سال است كه اقتصاد ايران رشد بالايي را تجربه مي كند. اين رشد بالا از 6 درصد شروع شده و برآوردها نشان مي دهد كه نرخ رشد توليد براي سال 82، به 7/4 درصد رسيده و برآوردهاي بين المللي هم نشان مي دهد كه اين نرخ رشد، به بالاي 6 درصد در سال جاري مي رسد.
نكته جالب توجه اين است كه بيشترين نرخ رشد در بخش صنعت اتفاق افتاده و پايه بورس ايران هم اين بخش است. بنابراين ارتباط تنگاتنگي بين نرخ رشد اقتصادي و نرخ رشد بازار بورس نيز به وجود آمده است و به همين خاطر بخش قابل توجهي از رشد بازار بورس را شايد بتوان مستقيماً به نرخ رشد صنعت وابسته كرد. مثلاً شاخص توليد كارگاه بزرگ صنعتي در سال 79، 13 درصد در سال 80 ، 15 درصد و در سال 81 ، 18 درصد رشد داشته است.

نكته سوم اينكه سه، چهار سال است وضعيت درآمدهاي ارزي كشور بهبود پيدا كرده است. درآمدهاي ارزي كشور منبع قابل توجهي از منابع را دراختيـــــار صاحبان كسب و كار و شركتهاي بزرگ و فعال در بورس قرار مي دهد. اين درآمدها درعين حال كه يك تهديد ازنظر واردات كالاهاي مصرفي براي آنهاست، ولي عمدتاً موجب تحرك توليد براي آنها شده است. براساس آخرين آمار در سال 82 ، مبلغ 33 ميليارد دلار كالا وارد كشور شده است كـــه اين رقم در طول تاريخ ايران بي سابقه است. پيش بيني مي شود اين رقم در سال 83 ، از 35 ميليارد دلار هم فراتر رود.

نكته چهارم، كاهش شديد سودآوري در بخشهاي ديگر اقتصادي است. بخشهاي ديگر غيراقتصادي ازجمله بخش مسكن و بازار ارز از تحرك قابل ملاحظــــه اي برخوردار نبودند، به نظر من در سالهاي 82 و 83 تنها رقيب بازار سرمايه، بازار پول بوده است.

نكته پنجم اين است كه بخش قابل توجهي از سرمايه خارجيها به داخل كشور آمده و در نتيجه تحرك در بازار بورس ايجاد كرده است. برآوردها نشان مي دهد كه بيش از 5 ميليارد دلار سرمايه مالي از خارج كشور به داخل منتقل شده و اين مساله ناشي از ثبات نرخ ارز بوده است. نرخ دلار در سـال 79 ، 818 تومان بوده و در سال 82 ، به 832 تومان افزايش پيدا كرده است. در سال 83 فعلاً اين نرخ به 875 تومان رسيده و نرخ رشد آن 5 درصد است. وقتي نرخ ارز ثابت باشد و تفاوت بازدهي سرمايه و بازار پول داخلي به نسبت بازارهاي خارج كشور بيش از 20 درصد باشد، طبيعي است كه سرمايه قابل ملاحظه اي از خارج كشور وارد مي شود و همين مساله مقداري تحرك در بازار بورس ايجاد كرده است.

نكته ششم از عوامل بيروني اين است كه دولت ولو بسيار كُند، بازار را راه انداخته است. مقررات مقداري سست شده، مرزها بازتر شده و آزادسازي به صورت خيلي سست درحال شكل گيري است. طبيعي است وقتي بازار شكل بگيرد، اين امر اثر مستقيم خودش را در درجه اول روي بازار سرمايه مي گذارد.

نكته هفتم كه شايد نتوان به عنوان يك عامل بيروني تلقي كرد، اين است كه مردم ايران آنچه كــه در گذشته اتفاق افتاده، در آينده هم مي بينند. درواقع آن شيوه تفكر عقلايي كه معمولاً در بازار بورس جهان است به آن شكل در ايران راه نيفتاده است، بنابراين آنچه كه در گذشته اتفاق افتاده است، بخش قابل توجهي از تفكرات مردم را در آينده شكل مي دهد. وقتي بازار بورس با نرخهاي 26 درصد، 35 درصد و 125 درصد شروع به حركت مي كند، طبيعي است كه هركس به دنبال اين است كه در اين بازار حركت كند. اين مساله كه موجب تقاضاي فزاينده در بازار بورس شده يكي از ابزارهاي تحرك بازار بورس است.
حال براي تكميل و نقدكردن اين بحثها و سپس پرداختن به عوامل دروني، از دوستان تقاضا مي كنم ديدگاههاي خود را مطرح كنند.
زرگاني نژاد: عواملي كه نام برده شد، شايد اصلي ترين عواملي بوده است كه حركتهاي جهشي در مؤلفه هاي اصلي بورس را باعث شده است. ولي واقعيت ديگر اين است كه باتوجه به نيازها و برنامه هايي كه وجود داشت نقش بورس مي بايستي در اقتصاد كشور پررنگ تر مي شد. درنتيجه سازمان بورس دست به اقداماتي در سالهاي گذشته زد كه بتواند پذيراي اين مراجعات باشد. ارزش كالاهـــــايي كه در بورس موردمعامله قرار مي گيرند نشان مي دهد كه اين ارزشها در زمانهايي تحت تاثير شرايطي، بسيار پايين تعيين مي شدند و به تــــدريج كه بازار توسعه پيدا كرد و حجم معاملات بالا رفت، نقدينگي به سمت بازار حركت كرد و بازار به ارزشهاي جديدي رسيدكه بعضاً نگران كننده هم بود.

بازار قابل اعتماد
واقعيت اين است كه سازمان بورس، دوباره نگري به فعاليتهاي خودش داشته است، هدفگذاري هايي كرده و به سمت آن حركت كرده است كه بازار را با تمام نارساييها به سمت يك بازار قابل اعتماد اوراق بهادار پيش ببرد. درمجموع تلاش شده است كه با وضع قوانين و مقررات جديد بتوان به بازار قابليت اعتماد بيشتري ببخشد و درنتيجه هرچه بيشتر بتوان پذيراي پس انــــــدازهايي شد كه هم به سرمايه گذاران منفعت برساند و هم كل كشور از آن منتفع شود.

مسئولان بورس به دنبال اين هستند كه ظرفيت بازار را بالا ببرند. بنابراين شرايط پذيرش اوراق بهادار مختلف در بورس را دنبال مي كنند. تاكنون سهام شركتها و حق تقدم ها در بازار معامله مي شـــد. اخيراً هيأت دولت مصوبه اي را گذراند كه شركتهايي كه در بورس پذيرفته شده اند، بتوانند اوراق مشاركت صادر كنند. بنابراين جدا از اوراق مشاركتي كه دولت انتشار مي دهد، بورس اوراق مشاركت شركتهاي خصوصي پذيرفته شده را هم موردمعامله قرار خواهد داد. بعضي از ابزارهاي موردنياز در بخش ساختمان نظير فروش اوراق متري مسكن و همين طور سپرده هاي بانكي قرار است وارد بورس شوند. علاوه بر گواهينامه سبد سهام، در شكل پيچيده تر، بحث ابزار مشتقه است كه روي آن هم كار مي شود و درمجموع تلاش مي شود كه سرمايه گذاران را با تنوع خوبي از اوراق بهادار مواجه كنيم.

آينده پرتحول
درواقع سازمان بورس سعي مي كند كه به نوعي، ابزار دراختيار سرمايه گذاران حرفه اي و غيرحرفه اي قرار دهد تا هركس به آساني بتواند وارد معاملات بورس شود.

واقعيت اين است كه نظامهاي اجرايي سازمان بورس درحال حاضر مهياي انجام گستردگي فعلي بازار نيست و به همين جهت اين سازمان تلاش مي كند برنامه هاي خود را از طريق گسترش تالارهاي بورس و شبكه هاي كارگزاري در تهران و شهرستانها توسعه دهد و دركل با عمق بخشيدن به حجم معاملات، بازار را به درجات بهتري از كارايي برساند. ولي بايد توجه داشته باشيم كه همه اينها را بايد يك دوره گذار ببينيم. اما به اين نكته هم توجه داشته باشيم كه مسئولان بورس باتوجه به تحولاتي كه درپيش است، مي بايستي بتوانند منابع را تجهيز و دراختيار بنگاههاي اقتصادي قرار دهند.

دوستان عنايت دارند كه بحث بازار اوليه اوراق بهادار در بازار سرمايه، در قانون جامع بازار سرمايه مطرح است. بنابراين بازار به سمتي حركت داده مي شود كه از نظر تجهيز منابع و نيز معاملات دست دوم اوراق بهادار در بازار ثانويه آماده شود.

در جمع بندي مي خواهم عرض كنم كه تدارك تفكري كه مي بايستي پشت اين حركت اتفاق بيفتد ديده شده است و مسئولان سازمان بورس مي دانند كه در مقابل آينده اي پرتحول قرار دارنـــد و بنابراين مي بايستي ابزار كار را به گونه اي فراهم كنند كه بتوانند از پس انتظاراتي كه جامعه سرمايه گذار از بازار سرمايه دارد برآيند.

دكتر ايماني راد: آمارهاي فدراسيـــــون بين المللي بورسهاي جهان نشان مي دهد كه در سال 2003 نسبت به سال 2002، بالاترين رشد در بازار سرمايه مربوط به بورس تهران بوده است.
ازنظر رشد شاخص تقريباً تايلند يك واحد بيشتر از ايران بوده است. اين نكته فوق العاده مهم است كه چه عللي موجب اين رشد شده است. اگر از نظر اقتصادي و بازار سرمايه، علل واقعي هستند، مي توان به اين بازار در سالهاي آينده اتكا كرد، درغير اين صورت، اين بازار پراز حباب است.
به نظر شما (آقاي زرگاني نژاد)، عوامل دروني را تا چه اندازه مي توان در بازار بورس موثر دانست به عبارت ديگر بادهاي بيروني تاچه اندازه در راه اندازي بازار بورس دخالت دارد. خلاصه صحبت من اين است كه اگر يك روز نرخ ارز پايين آمد، نقدينگي كنترل شد، تورم افزايش يافت و مسكن رونق گرفت، ممكن است بحران جدي در بازار بورس ايجاد شود؟

زرگاني نژاد: يك نكته را بايد توجه كنيم. شركتهايي كه وارد بورس مي شوند به دليل تاكيدي كه سهامداران به جواب گرفتن از ســرمايه گذاريشان دارند خودشان را موظف مي دانند كه عملكردهايشان هر سال بهتر از دوره مالي قبل باشد. در اغلب شركتهايي كه موردمعامله قرار مي گيرند، اين حالت وجود دارد.
بنابراين رشد را ما به طور مستمر در عملكرد اين شركتها مشاهده مي كنيم. اين رشد باعث شده است كه سرمايه گذاران صرفاً به بازده دوره جاري سهام بسنده نكنند و در محاسبات خــــودشان رشد سودآوري در دوره هاي مالي آينده را مشاهده كنند. اين مساله و تحليل هاي تكنيكي بعضي گروهها موجب شده است كه سرمايه گذاران، رفتارهاي بازار را روي قيمتها به گونه اي كه امروز هست مشاهده كنند.

رفتارهاي بازار
به نظر مي رسد سرمايه گذاران به نرخ بازدهي جــــاري سرمايه گذاري كمتر توجه مي كنند. درنتيجه بحث در اين است كه قيمتها در بعضــي زمينه ها به صورت حبابي رشــد مي كند. درحالي كه ديدگاه سرمايه گذاراني كه ما با آنها برخورد داريم، اين گونه نيست.

ما دو دسته سرمايه گذار در بازار داريم. گروه اول كه آگاهند كه چه مي كنند و درنتيجه سهام مشخصي را به قيمتهــــاي مشخصي مطالبه مي كنند كه در بازار برايشان خريداري شود. يا در هنگام فروش همين عكس العملها را دارند. يك گروه ديگر باتوجه به رفتاري كه در بازار ايجاد مي شود از گروه اول تبعيت مي كنند و آنها از تصميماتي كه ممكن است همسو با اهدافشان نباشد دنباله روي مي كنند. درنتيجه گروه دوم در معـــرض قيمتهاي بالايي قرار مي گيرد كه اين قيمتها در هر زماني ممكن است تهديد به سقوط شود.

بنابراين، مسئولان سازمان بورس سعي دارند كه حتي الامكان اوراق بهاداري در بازار ارائه شود كه اولاً بتواند فشار تقاضا را روي سهام موجود بشكند و ثانياً اوراق بهادار به گونه اي باشد كه ريسك بازار را بتواند كاهش دهد. ما فعلاً درمعرض اين حركتها هستيم. اما مي بينيم دامنه نوسانات حتي در بــدترين شرايط به گونه اي است كه بازار را دوباره به سمت موقعيت قبلي اش بـــــــازمي گرداند.

دكتر هُشي: درصــدهايي كه آقاي دكتر ايماني راد مطرح كردند و اينكه ايران جزو بورسهاي برتر است، يك امر طبيعي است. يك بازاري است كه هر روز به تعداد شركتهايش اضافه مي شود. وقتي به تعداد اضافه شود، طبيعي است كه بازار بورس روبه رشد است. سوالي كه مطرح است، اين است كه آيا اين رشد ادامه دارد و تا چه زماني؟

آمارها نشان مي دهد كه در طول سه سال گذشته شاخصهاي بورس اروپا و آمريكا يا هر روز كم مي شود يا تقريباً ثابت است. يك تغييري هم اتفاق مي افتد، شاخصهاي خاورميانه مختصري بالا مي رود. علت اين است كه آن بورسها اشباع شده اند. بنابراين ما خودمان را با كشورهايي كه توسعه اقتصادي دارند مقايسه مي كنيم.

نكته ديگر اينكه سهامي كه عرضه مي شود بايد به دو دستـــه سهام شركتهايي كه معامله مي شود و سهام شركتهايي كه معامله نمي شود طبقه بندي كنيم. سوال اين است كه آيا اگر تمام سهام شركتهاي موجود در بورس عرضه مي شد، بخش خصوصي پذيراي خريد آنها بود؟

افزايش حجم كار دولت
آقـــاياني كه من اسم آنها را موانع خصوصي سازي مي گذارم بحث مي كنند كه ما بخش خصوصي نداريم كه بتواند شركتهاي بزرگ را خريداري كند.

يك مشكل اين است كه بخش خصوصي ما تبديل به بخش دولتي شده است. يك موقع آمدند گفتند كه بخش دولتي بايد كوچك شود. در كنار آن تعداد شركتهاي دولتي از 190 شركت در سال 68 به 1900 شركت افزايش يافته است. در سال 1378 مي گويند 19000 شركت دولتي و وابسته به دولت داريم. بنابراين برخلاف برنامه خصوصي سازي عملاً حجم كار دولت زياد هم شده است. از خصـــــوصي سازي ظاهري در آب و برق هم تجربه خوبي داريم. آمدند شركتهاي توزيع برق و شركتهاي مديريت بهره برداري از نيروگاهها را راه اندازي كردند. اول همه سهام ظاهراً خصوصي بود، اما سريعاً تبديل شد به شركت با 60 درصد سهـــــام متعلق به سرمايه گذاري كاركنان و 40 درصد متعلق به دولت. عملاً هم همه چيز دخل و خرج و نرخها دست دولت است و نهايتاً آنها را تبديل به شركتهاي ســـــــرمايه گذاري كردند كه زيرمجموعه واحدهاي وزارت نيروست.

حالا واقعاً اين شركتهاي توزيع، خصوصي است؟ صندوقهاي بازنشستگي هم همين حالت را دارند. پس يك بخشي از بخش خصوصي ما ظاهراً خصوصي است، ولي واقعاً بخش دولتي است.

واقعيت اينكه همه از تحولات بازار بورس خوشحالند و اين خوشحالي دو متقاضي دارد: يك عده عاقلان كه با ريسك بيشتر و سود دائمي به بورس آمده اند. يك عده هم كه به دنبال سرمايه آمده اند.
آقاي عبده دبيركل بورس اخيراً اعلام كردند كه قيمتها را مي توان به راحتي در بازار عوض كرد. اين فقط مشكل بورس ما نيست، بــــورس لندن هم همين حالت را دارد. تصميم گيري اصلي در همه بورسهــــا دست شركتهاي سرمايه گذاري است كه داراي بيشترين سهم هستند. تا موقعي كه هيأت مديره و دبيركل بورس تابع تصميمات اين شركتها هستند با هم همراهند، به مجرد اينكه دبيركل و هيأت مديره خلاف نظر آنها عمل كنند تضاد منافع به وجود مي آيد، قدرت شركتها بيشتر از اينهاست.

گيـر اصلي ما در بورس اين است كه تلاش مي كنيم همه مردم سهام خريداري كنند. آن طرف هم سهام عمـــــدتاً دست دولت، بنياد، سرمايه گذاري ها، تامين اجتماعي و صندوق بازنشستگي است.

افزايش ارزش پرتفوي سهام
اثرات هر تغييري در قيمت سهام چيست؟ اثرات آن افزايش ارزش پرتفوي سهام است. ما مي بينيم كه در 29 اسفند و يا سال مالي 6/30 همواره در اين چهار سال اخير قيمتها آن چنان بوده است كه وقتي در چهار ماه سال بعد مي خواهند صورتهاي مالي تهيه كنند، پرتفوي پايان سال مالي از ارزش بسيار بالايي برخوردار است.

بنابراين اولين نتيجه اي كه مي خواهم بگيرم اين است كه رشد بورس عمدتاً تاثير خود را در ارزش پرتفوي مي گذارد؛ يعني در دارايي هاي شركت اثر گذاشته است.

آقاي زرگاني نژاد گفتند كه دو گروه داريم، يك عــده كه تا قيمت سهامشان بالا مي رود مي فروشند، رفتار و نگاه يك عده هم دائمي است.
هدف گـــروه اول به شرطي تحقق پيدا مي كند كه سهمش را بفروشد، چون EPS كه به مردم مي دهيم روي قيمت اسمي سهام است نه قيمت خريد. حال سوالي كه پيش مي آيد اين است كه آيا رفتار شركتها متناسب با اين مساله است؟ جواب منفي است. شما به جاي EPS، يك آمار از DPS بگيريد. DPSها رشد منفي دارند. همه شركتها از محل مطالبات نقدي حال شده سهامداران، افزايش سرمايه مي دهند.

ايرادي كه من الان بـــراي آن تداوم رشد مي بينم، اين است كه باتوجه به اينكه ما DPS يا سود نقدي نداريم، نمي توان مردم را علاقه مند نگاه داشت. درست است كه قانون بازار سرمايه درحال شكل گيري و تصويب است، ولي در همه جاي دنيا سرمايه داري مستقيم را بــه مردم توصيه نمي كنند، بلكه مشاور مي گيرند.

دو عامل موثر
نكته بعدي اينكه بخش عمده اي از تحولات بازار بورس ناشي از پولهايي است كه آمده است. مقداري از اين پولها دست شركتهاي بزرگ، نهادها، بنيادها و صندوقهاست. بقيه صاحبان پولهايي بودند كه مي خواستند ملك يا ارز خريداري كنند. آنها در اثر 2 واقعه پولشان را به داخل آوردنـــــــد: 1 - قانون مــــالل آندري، كه به دليل اين قانون نمي خواستند اطلاعات خودشان را به بانكهايي كه در آنها سپرده داشتند بدهند، لذا به داخل آوردند.

بعداز اجراي اين قانون در اروپا، بيشترين مسير انتها يا خروج پول از اروپا يا در ايران و يا در امارات بوده است. نرخ ارز ما را بانك مركزي ثابت نگهداشته است و علت اين ثبات حمايت بانك مركزي است.

درحال حاضر بازده پول در داخل به مراتب از جاهاي ديگر بيشتر است. بحثي به نام رانت در كشور است. رانت امكانات مختلفي را فراهم كرده و همه مردم هم از آن خبر ندارند. ضمن اينكه اگر خبر داشته باشند امكان استفاده آن براي همه وجود ندارد.

بنابراين امكانات و رانت هاي موجود موجب شده است كه پولهايي وارد كشور شود. پول هم مانند آب رودخانه طوري مسير خود را انتخاب مي كند كه بهترين بازده را داشته باشد. حالا هنري كه بورس نشان داده اين است كه پيكره قانونمندي عمليات در بازار سرمايه را تقويت كرده است.

صنعت چرا در كشور ما رشد كرده است؟ از اول انقلاب تا حالا هر بخش اقتصادي كه ارزخورد داشته، بيشترين رشد را داشته است. صنعت از حوزه هايي است كه بيشترين ارزبري را داشته است.
ما بحثي به نام كورآپشن داريم. آمار كورآپشن هيچگاه در ايران اعلام نمي شود. خوشبختانه آقاي دانش جعفري (در روزنامه ابرار اقتصادي 20 آبان 1380) اعلام كردند كه ايران در رديف 89 قرار دارد. سه ماه پيش هم معاون سازمان برنامه اعلام كردند كه ايران در رديف 79 قرار دارد. بهترين آن فنلاند است كه در رديف 8 قرار دارد؛ يعني كورآپشن در هيچ جا صفر نيست.

ما الان به سمتي مي رويم كه هركس سود بخواهد بايد سهم بفروشد. افزايش سرمايه هم اغلب از طريق تبديل مطالبات است.

پس بحث اول اينكه بيشتر تحولات بورس ناشي از پولي است كه آمده است، عمده اش هم تعداد كم شركتهاست كه تقاضا براي آنها زياد است. عمده تحولات بورس در اين است كه در اين طرف و آن طرف معامله، اغلب يك گروه خاص قرار دارند. معاملاتي را هم كه زيرمجموعه ها با يكديگر انجام مي دهند قابل كشف نيست. اينها باعث تحولات شده است.

دكتر ايماني راد: ضمن تشكراز بيانات و توضيحات آقاي دكتر هُشي، درواقع بايد دو بحث را از همديگر تفكيك كرد. يك بحث اين است كه سه سال است نرخ ارز ثابت مانده و اين جـــريان انتقال منابع را به داخل تسهيل مي كند. دوم اينكه علت ثابت بودن نرخ ارز، عرضه و تقاضا نيست، بلكه مداخلات و حمايتهاي مشخص بانك مركزي است.

بنابراين اينكه نرخ ارز ثابت مانده و دليل آن دخالت بانك مركزي است يك واقعيت است ولي ازطرف ديگر توجه داشته باشيم كه همين نرخ ارز ثابت موجب شده است كه انتقال پول از خارج كشور به داخل كشور اقتصادي باشد. چون نرخ بهره در كشور ما حدود 23 درصد است، درحــالي كه در خارج به زحمت در سپرده هاي بلندمدت به 3 درصد برسد. درنتيجه سرمايه گذار از انتقال پولش به داخل كشور 20 درصد سود مي برد. اين سود فقط در سايه ثبات نرخ ارز امكان پذير است كه در چند سال گذشته اين طــــور بوده است. درنتيجه مي خواهم بگويم كه يكي از دلايل رونق در بازار بورس همين ثبات نرخ ارز است كه موجب انتقال منابع به داخل كشور شده است. گذشته از آن پـــايين بودن نرخ ارز، واردات را ارزان مي كند و كارخانه ها مي توانند مواد اوليه و تجهيــزات مصرفي خودشان را با قيمت پايين تـــر وارد كنند و درنتيجه سود بيشتري به دست بياورند. طبيعي است كه در چنين شرايطي، رشد شركتها سريعتر مي شــــود و قيمت سهامشان در بورس بالا مي رود.

حالا از آقاي ميرمطهري خواهش مي كنم درمورد بحث اول، مطالب خودشان را مطرح كنند.
ميرمطهري: براي اينكه بين عوامل بيروني و دروني كاملاً تفكيك قائل شويم، علاوه بر مواردي كه بحث شد، مي توان به چند عامل ديگر بيروني اثرگذار هم اشاره كرد.

يكي اينكه تحولات جهاني و منطقه اي موجب شده است كه در بازار تحولاتي اتفاق بيفتد. عامل ديگر، بحث اصلاح قانون مالياتهاست كه در رشد اين شركتها بسيار اثرگذار واقع شد. حذف ماليـــات مضاعف درمورد شركتهاي سرمايه گذاري و اصلاح ساير مواد قانون مالياتها توانست به رشد بازار كمك كند.

نكته ديگر بحث تسهيلاتي است كه بانكها براي شركتهاي صنعتي قائل شدند. افزايش سقف تسهيلات بانكها توانست به رشد فعاليت شركتها كمك كند.

بازار سرمايه، دستاوردهاي خوبي را به دست داده است. طي 14 سال گذشته، شاخص بازار بورس حدود 4/1 برابر رسيده است و شاخص بازار بورس نيويورك طي همين مدت رقمي حدود 4/2 برابر تجربه كرده است. البته طي همين مدت ما تغييرات نرخ ارز را هم در كشور داشتيم كه شايد اين مقايسه درستي به دست ندهد. حال دوره ديگري را بررسي مي كنيم كه آن دوره 8 سال گذشته است. از سال 75 كه قيمتها در بورس كاهش يافتند، بورس نيويورك حدود 2 برابر و شــــــــاخص بورس تهران حدود 8 برابرشده است. شايد تا الان هم ما بخشي از اين رشد را به تغييرات نرخ ارز نسبت بدهيم. اما در دوراني كه ثبات نرخ ارز اتفاق افتاده است، بورس تهران حدود 5 برابر رشد داشته و بورس نيويورك بدون تغيير باقي مانده است و اين دستاورد قابل ملاحظه اي است.

درمورد تفكيك عوامل بيروني و دروني بايد بگويم، در بورس آنچه كه بيشتر موضوع بحث تحول قرار گرفته است، عمدتاً تحولات در زمينه گسترش فيزيكي بورس ازطريق ايجاد تالارهاي منطقه اي، تالارهاي شهر تهران، انتشار اطلاعات خام و پذيرش شركتهاي جديد است.

درمورد اطلاع رساني مي توان گفت كه اين امر شايد متناسب با رشد بازار رشد نكرده است. گزارشگري درمورد تمام صنايع تقريباً حالت يكسان پيدا كرده است.

نكته ديگر اينكه ما تحت تاثير عوامل مختلف با منابع بسيار زيادي در بورس مواجه شديم. ازطرف ديگر در اين شرايط با محدوديتي به نام محدوديت ابزار به كارگيري آن منابع در بازار سرمايه روبرو شديم. موضوع همزماني اين دو منجر به شرايط كنوني شد. در اين شرايط من فكر مي كنم شايد موضوعي كه بايد بورس بيشتر به آن تــوجه مي كرده، تنوع ابزارهاي مالي است كه در بورس زياد از آن بهره مند نيستيم.

نكته ديگر اينكه بورس يك كشور تا حد زيادي بايد آينه صنايع آن كشور باشد. كمااينكه در بورس آمريكا بحث تكنولوژي پيشرفته و وسايل نقليه و امثال اينها صنايع آن كشور هستند و درصدر قرار مي گيرند. شايد بورس تهران تاكنون آينه صنايع عمده كشور نبوده است. در نفت و پتروشيمي كه شايد جايگاه اصلي صنعت كشور مــا را به خود اختصاص مي دهد، ما درصد بالايي را در تركيب شركتهاي پذيرفته شده در بورس نداريم.

اگر روي تركيب بازار فعلي بورس مرور كنيم مي بينيم كه حدود 35 درصد از حجم ارزش بـــازار ما به شركتهاي تحت گروه واسطه گري مالي، 21 درصد به كانيهاي غيرفلزي و 15 درصد به وسايل نقليه اختصاص پيدا كرده و اينها گروههايي نيستند كه به آن مشهوريم. چيزهايي كه به آن مشهوريم عمدتاً در صنايع مربوط به نفت و پتروشيمي است كه جمعاً 11 درصد است و تصوير مناسبي از مجموعه صنايع كشور را منعكس نمي كند.

اعوجاج قيمت
در ادامه همين بحث اگر فكر كنيم بورس شفاف و مناسب آن بورسي است كه توانسته باشد شبيه يك آينه يكنواخت تصوير درستي از ارزشهاي شركتها را منعكس كند، بورس تهران در برخي مواقع دچار اعوجاج قيمت مي شود. به عبارتي آينه منعكس كننده ارزشهاي شركت در بعضي قسمتها بزرگ نمايي و در بعضي قسمتها كوچك نمايي مي كند و اين تحت تاثير مكانيسم هاي حاكم است. آينه اي كه ارزشهــاي يك شركت را گزارش مي كند، به دليل به كارگيري بعضي ابزار، تغييراتي را موجب شده و شايد از اين بابت بايد مكانيسم هاي ديگري را حاكم كنيم كه بورس بتواند ارزيابي درستي را از ارزش شركتها درتناسب با يكديگر ارائه كند.

نكته ديگر اين است كه حدود 82 درصد از كل بازار ما متعلق به 5 گروه صنعتي است. درحال حاضر در پذيرش شركتها آن تناسبي كه عرض كردم بين انعكاس صنايع كشور و آنچه كه بورس در آن حضور دارد وجود ندارد. مثلاً براي گروهي كه اخيراً به ايران آمده بودند پذيرفته نبود كه كشور ما را در يكي از گروههاي مطرح در بازار پيشتاز بدانند و اگر بخواهند سرمايه گذاري هم بكنند، چنين فرصتها را جستجو نمي كنند. به عبارت ديگر بورس بايد بتواند آينه اي از آنچه كه صنعت كشور شهرت دارد، باشد.

بحث ديگر شاخص هايي است كه بورس را با آنها مي سنجند. اينكه شركتي در طول سال چقدر موردمعامله قرار مي گيرد، حجم معاملات آن چگونه است و چقدر گردش دارد شاخص، بيانگر اين موضوع نيست.

حجم بازار
نمونه ديگري از اين بحث، حجم بازار است. در شرايط فعلي بخش بزرگي از بازار را گروه واسطه گري مالي به خودش اختصاص مي دهد كه 35 درصد كل بازار است. در زيرمجموعه اين گروه، شركتهايي در صنايعي حضور دارند كه همزمان در صنايع مربوط به خود نيز به حساب گرفته مي شوند و يك حالت گزارشگري مضاعف پديد آمده است. يعني در اين گروه، 15 هزار ميليارد تومان حجم بازار است و در همين شرايط و در دل آن پرتفوي، شركتهايي در گروههاي ديگري قرار دارند كه درهمين ابعاد سنجيده مي شوند. من فكــــر مي كنم براي بررسي تحولات بازار بورس بايد شفافيت هايي را از اين لحاظ رعايت كنيم.

سرمايه گذاري هاي درون گروهي
علاوه بر اينها، بحثي كه الان مقداري در بورس سايه انداخته، عـــــــدم افشاي سرمايه گذاري هاي درون گروهي نسبت به همديگر است. اشاره شد كه شركتهاي توليدي هم مبادرت به تشكيل پرتفوي مي كنند. اخيراً آقاي دكتر عبده هم اشاره داشتند كه ما اين كار را خيلي تجويز نمي كنيم، ولي عملاً اتفاق افتاده است. اطلاع از ميزان سرمايه گذاري اين شركتها در روال عادي اطلاع رساني خيلي رايج نيست. يعنــي بعضي از سهامداران به خاطر جنبه هاي تحليلي، از پــــــرتفوي ها مطلع مي شوند و در ارزيابي هايشان تاثير مي دهند ولي بازار همچنان بر اطلاعات خامي كه بورس گزارش مي كند متكي است.

شما صورت مالي شركت را در انتهاي سال مي بينيد كه سودي كه شركت از آن بابت برده به مراتب بيشتر از سود عملياتي اش است و اين ناگهان چهره مالي شركت توليدي را تغيير داده است. بازار نسبت به گزارشگري آن شايد اهتمام كافي نكرده است و آن عرضي كه راجع به اعوجاج قيمتها داشتم، شايد درهمين جا معنا پيدا مي كند.

دكتر هُشي:
اطلاعات بورس درهمه جاي دنيا اطلاعات خام است. تحليل اطلاعات با تحليلگران است. هنر بورس در اين است كه اطلاعات زمين نماند و سريعاً در اختيار عموم قرار گيرد.

تحليلگر بايد ارزيابي اطلاعات را انجام دهد. حالا تصويري كه همه انتظار دارند اين است كه يك بخش اطلاعات مربوط به شركتهاست و بخش ديگـــــر، اطلاعات تحليلگران است.

نكته ديگر اينكه همه به اين نتيجه رسيدند كه توليد دردسردارد. همه مي گويند كنار كار توليد، تجارت هم بگذاريد. حالا آنكه سنتي فكر مي كند كار واردات انجام مي دهد و آنكه مدرن است دنبال كار پرتفوي مي رود. ما حسابرسها وقتي گزارشمان را مي دهيم وقتي كه بخش عمده درآمد غيرعمليات است تاكيد مطلب مي كنيم. مثلاً در فلان كارخانه 20 درصد سود مربوط به توليد و 80 درصد سود متعلق ساير فعاليتهاست. اين سهامدار و بازار هستند كه بايد به اين علامتي كه حسابرس داده و واقعاً هشداردهنده است توجه كنند.

در اينجـــا به عنوان تاكيد مطلب هشدار مي دهيم كه اطلاعات آن پرتفوي هم به حساب مي آيد. متاسفانه مُد شده است كه يكي از شاخصها در ارزيابي مديران ما اين است كه مدير چقدر توانسته است سود پرتفوي در كنار كار توليد داشته باشد؟ ولي اينكه مدير چقدر توانسته است توليد را با مهندسي مجدد و يا دانش فني جديد بالا ببرد كاري با آن نيست. حتي پاداش مديران هم به درصدي از سود سهام وابسته شده است و به مديري كه كار كيفي انجام داده و ارزش افزوده براي شركت ايجاد كرده كمتر ديده شده است كه پاداش تعلق گيرد.

ميرمطهري: عرض من اين بود كه بخش اصلي متوجه گسترش فيزيكي بورس است و بخش ديگر راجع به ضرورت انتشار اطلاعات خام. البته لازمه انتشار اطلاعات اين است كه ابعاد ديگري را هم به اين اطلاعات اضافه كنيم. مثلاً شركت پيمانكاري همان طور گزارش نشوند كه ليزينگ ها گزارش مي شوند. البته تفكيك بين درآمدهاي عملياتي و غيرعملياتي هم در گزارشهاي بورس اتفاق مي افتد.

دكتر هُشي: فرمهاي گزارشگري در ابتدا براي صنعت تنظيم شده بود. الان يك سري شركتهاي سرمايه گذاري، كار كارگزاري هم انجام مي دهند، مقرراتي كه براي كارگزار حاكم است براي آنها هم حاكم است؛ يعني فرمهاي گزارشگري بايد صددرصد تعديل شده و متناسب با صنعت طراحي شود.

ميرمطهري: بحث اينكه درصورتهاي مالي تفكيك صورت مي گيرد يك بحث است و بحث اينكه يك شركت كه حجم بالايي از پرتفوي را اداره مي كند، موظف است مشابه شركتهايي كه پرتفوي را نگاه مي دارد، گزارش كند، بحث ديگري است.

دكتر ايماني راد: بحثهاي خوبي در ارتباط با موانع و مشكلات بورس مطرح شد. مخصوصاً از ديدگاهي كه آقاي دكتر هُشي مطرح كردند من هم تاكيد دارم. ما كشوري هستيم كه تمركز سياسي داريم. در تمركز سياسي، تمركز اقتصادي است، وقتي تمركز اقتصادي حاكم است، بخش قابل توجهي از صنايع و فعاليتهاي اقتصادي دست دولت يا در كنترل دولت است و بورس هم، چنين وضعيتي پيدا مي كند. حالا سخن اين است كه در چنين شرايطي آيا تحولات بازار بورس كشور درحال گذار است يا اينكه به وضعيت باثباتي رسيده است؟

بورس كشورهاي درحال گذار از لحاظ اقتصاد دولتي و خصوصي چنين ماهيت هايي پيدا مي كند، يعني ماهيت درحال گذار دارند و لذا ممكن است به شدت نوسانات بالايي را تجربه كنند. آيا اين مساله تقويت خواهدشد يا تضعيف و نهايتاً بازار بورس به چه شكلي درخواهد آمد؟

خواهش من اين است كه روي اين مساله تعمق كنيم. به عبارت ديگر اگر فكر مي كنيم كه بازار بورس درحال گذار است بايد مديريت و نحوه برخورد با بازار بورس متفاوت باشد و از نگاهي ديگر لازم است حساسيت هاي بازار را درك كنيم.

در پايان سال 2003، ازنظر ارزش بازار 17 شركت در بازار بورس تهران 63/6 درصد ارزش بازار را داشتند و ازنظر ارزش تجاري 46/4 درصد. بنابراين آمارها نشان مي دهد كه وضعيت بازار بورس ما نسبت به كشورهاي ديگر خيلي بد نيست.

بحثي را آقاي دكتر هُشي مطرح كردند درارتباط با اينكه چون شركتهاي زيادي وارد بورس مي شوند بنابراين شاخصها خودش را زياد نشان مي دهد. من فكر مي كنم اين فقط درمورد حجم معاملات صادق است، ولي درمورد شاخص خود بورس صادق نيست.

دكتر كدخدايي: در سالهاي اخير، حقيقتاً عواملي كه به عنوان عوامل بيرون سيستمي مطرح شد در تحولات بازار بورس اثر داشتند و نمي تــــوانيم آنها را انكار كنيم. نكته اي كه مي خواهم به اين عوامل اضافه كنم اين است كه فرهنگ عمومي درجهت اقبال بيشتر به بازار سرمايه، تغيير پيدا كرده است. واقعيت اين است كه در تورم و تقريباً در نرخ بهره بانكها و نرخ ارز تثبيت نسبـــــي صورت گرفته است، ولي نمي توانيم بگوييم همه اين عوامل درجهت كمك به رشد اقتصاد بوده است. مثلاً بحث تثبيت نرخ ارز باعث شده است كه ما امروز به 33 ميليــــارد دلار واردات روي آوريم. من مي خواهم بگويم برخلاف نظري كه ارائه شد اعتقاد بنده اين است كه تثبيت نرخ ارز براي كشور آثار منفي دربرداشته است.

اثرات تثبيت نرخ ارز
ما موفق نشديم دو اثر عمده در بحث تثبيت نـــــرخ ارز را پيدا كنيم. يكـــي ورود سرمايه گذاري هاي پولي خارجي است كه وقتي كالبدشكافي شود بخش عمده اي از رقم 5 ميليارد دلار مربوط به كانال هاي دولتي يا حتي بحث پولشويي است. علي رغم اين قضيه مي بينيم كه آن رقم نمي تواند عدد موفقي براي اقتصاد ما باشد. چون سرمايه گذار خودش داخل كشور نيامده است، بنـابراين ما راحت مي توانستيم پذيراي سرمايه گذاري هاي مالي و پولي باشيم. اگر بررسي كنيم كه چه شركتهايي به جذب اين پول اقدام كردند، آن موقع متوجه مي شويم كه از بابت تثبيت نرخ ارز، چندان منفعتي نبرديم.

اثر بعدي مربوط به صـــادرات است. ما بايد صادرات را تسهيل مي كرديم. الان كه قيمت نفت افزايش يافته است اگر صادرات غيرنفتي ما 5 ميليارد دلار باشد اين توفيق نيست؛ يعني ما همواره اين سهم را حفظ كرديم. پس تثبيت نرخ ارز آثار مثبتي براي صادرات ما نداشته است.

بنابراين اثرات افزايش صادرات و ورود سرمــايه پولي خارجي را در تثبيت نرخ ارز نمي بينيم يا كمرنگ مي بينيم. به عبارت ديگر ما در يك فشار وارداتي سنگيني قرار داشتيم و اين براي اقتصاد ما يك دوره عقب گرد بوده است. درواقع درعمل موج واردات براي ما رقمي را ايجاد كرده كه ما دقيقاً عكس آن چيزي كه از تثبيت نرخ ارز انتظار داشتيم، اتفاق افتاده است.

دكتر ايماني راد: نكته اي كه من روي آن تاكيد داشتم عواملي بود كه موجب رونق بازار بورس شد. من هم مثل آقاي دكتر كدخدايي موافقم كه ثبات نرخ ارز لطمه به اقتصاد كشور مي زند و ترديدي در آن نيست، ولي رونق را در بازار بورس ايجاد كرده است.

دو بحث را بايد از هم تفكيك كرد. يك بحث، اثري است كه ثبات نرخ ارز روي كل اقتصاد ملي مي گذارد. بحث ديگر اثري است كه روي بورس مي گذارد. حالا سوال اين است كه آيا تثبيت نرخ ارز روي بورس هم اثر منفي گذاشته است؟

دكتر كدخدايي: من با آقاي دكتر ايماني راد موافقم كه تثبيت ســــوددهي كانال هاي سرمايه گذاري غيربورس ازجمله ارز، به رشد بازار كمك كرده است؛ يعني مي توانيم بگوييم تثبيت نرخ ارز، از لحاظ بازار سرمايه مثبت بوده است. ولي اگر در كلان اقتصاد آن را نگاه كنيم، خواهيم ديد كه آثار منفي بزرگي داشته است.

نكته ديگـر اينكه عرض من اين است كه بي شك بعضي موارد به رشد بازار بورس كمك كرده است.
ازجمله ما بايد از مديريت جديد بازار بورس و تلاشهاي مديريت قبلي واقعاً تشكر كنيم كه بازار بورس را به اين مرحله رسانده اند. مخصوصاً در مديريت كنوني كه بخش علمي هم به بازار گرايش پيدا كرده است. اگرچه متاسفانه كارهاي تحقيقاتي زيادي در صحنه خود بازار نمي بينيم وآثار ملموسي ازمركز آموزش و تحقيقات در بـــازار ديده نمي شود. مثلاً انتظار مي رود در شرايطي كه به مدت يك ماه قيمتها منفي مي شود، ما نشنويم كه اينها براساس شايعات صورت مي گيرد. بخش تحقيق و توسعه بايد در اين بازار پاسخگوي مردم باشد و با تحليل، لااقل پاسخ آن بخشي را كه نگران آينده بازار هستند بدهد.

چاقي موضعي
هيچ ترديدي نيست كه عواملي به تقويت بازار بورس كمك كردند، ولي ما به معضلي در بازار بورس به نام «چاقي موضعي» دچار شديم. البته آقايان به اين نكته اشاره داشتند كه مثلاً شركتهاي سرمايه گذاري 35 درصد بازار بورس را تشكيل مي دهند يا مثلاً 17 شركت 63 درصد بازار بورس را در اختيار دارند. اين مساله نشان مي دهد كه بورس ازنظر كمّي رشد داشته است. من اين مساله را با رشد كمّي دانشگاهها مقايسه مي كنم. رشد دانشگاهها در يك دوره گذار خيلي خوب بوده است، ولي هيچگاه بررسي نكردند كه چقدر اين توليد نيروي انسانـــي قابل استفاده براي مملكت است و مي تواند در تنگناهاي اقتصادي مفيد واقع شود.

عرض من اين است كه ممكن است اين رشد ما را از چالشهايي كه در همين دوره گذار پديد آمده غافل كند و مطمئناً كنترل يك بازار بزرگ درشرايط مشكل زا به مراتب از يك بازار كوچك بيشتر است. من ضمن مشاهده تجربه بحران بازارهاي كشورهاي مختلف به اين نكته رسيدم كه يك بازار بورس پيشرفته مانند ژاپن در سايه محدوديت قيمت توانست بازار ژاپن را از بحران 1987 نجات دهد.

بنابراين، اين رشد ما را نبايد از مشكلات درون سيستمي غافل كند و ما بايد به شدت با اين چـــــاقي موضعي مبارزه كنيم. چون اگر برگرديم در يك دوره 15 ساله مي بينيم كه مردم از سال 1368 در يك دوره 5 ساله به شدت به سود؛ يعني EPS شركتها نظر داشتند. در 5 سال دوم ديدند كه ديگر سود جواب نمي دهد سود خيلي از شركتها كم است ولي قيمت سهام آنها بالا رفته است. بنابراين نگرش خود را اصلاح كردند و PE را جاي آن آوردند؛ يعني از عاملي استفاده كردند كه هم قيمت و هم سود را درنظر مي گيرد. ولي رشد بي سابقه گروه سيمان نگراني ايجاد كرد كه حتي بعضي مي گفتند به سقف رسيده است. اين دوره هم دوره 5 ساله دوم بود كه گروه سيمان با آن رشد بي رويه قيمت و PE ناموزون اين دوره را خاتمه داد.

خطر شاخص گرايي
ما از اواخر دهه هفتاد به اين طرف، شاهد اتكاي جامعه سرمايه گذار به شاخص هستيم؛ يعني نگاه آنها به شاخص است و اين خودش خيلي خطر دارد. خطر شاخص گرايي خيلي جدي است و اين مساله مي تواند جامعه سرمايه گذار را نسبت به تغييرات حباب گونه اي كه در برخي سهام اتفاق مي افتد گمراه كند. به عبارت ديگر اغلب از بحث چاقي مـوضعي غافل هستنــــد و نمي دانند كـــــه اين تغييرات مي تواند نتيجه معاملات بسيار محدود باشد. حتي مديريت بازار وقتي شاخص به شدت بـــالا مي رود دچار نگراني مي شود. بنابراين در بخشي از بازار بورس قيمت از ارزش ذاتي به شــــدت دور مي شود و ادعا نمي كنيم كه اين حباب است. متاسفانه ما تحليلهاي بسيار ضعيفي را مي بينيم كه اين امر را به نقش مديـــريتي شركتهاي سرمايه گذاري ارتباط مي دهند.

اين خطر شاخص گرايي باعث شده است كه معاملات چرخشي در مقاطعي كه مردم دچار يأس مي شوند به آنها اميد مجدد بدهد كه حضور در بازار را حفظ كنند. رشد پايدار براي ما خيلي مهم است. صرف اينكه اتومبيل به سرعت حركت كند، نبايد براي ما دلخوش كننده باشد. درحالي كه ما خيلي از عوامل را ثابت نگهداشتيم. در اين محيط اقتصادي بايد بورس حركت كند. بنابراين حساسيت پذيري و مسئــــوليت دست اندركاران بازار، مضاعف مي شود.

در جمع بندي عرايضم بايد بگويم، ما همه اين عوامل را مي توانيم بپذيريم و قبول كنيم كه بازار بورس خوب حركت مي كند، ولي حتماً بايد به دو نكته يا مشكل توجه داشته باشيم. يكي تركيب مالكان كل ارزش موجود بازار. يعني چند درصد از اين سهام متعلق به بخش دولت و شبه دولتي است. درحال حاضر اين عدد بالاست.

ضرورت تقويت سيستم نظارتي
خطري كه اين چند روزي جرقه زده شد و خوشبختانه به دقت روي آن تاكيد شد بحث از بين بردن نسل دوم است. براي مثال شركت توليدي خودش سهام ايجاد كرده حالا وارد بازار بــــورس شده و خريد و فروش سهام مي كند؛ يعني نقض غرض. از ديد قانون تجارت و حسابرس و سلامت بازار اين مساله اهميت دارد.

سوال اين است كه آيا روش جديد كه حجم مبنا را ملاك قرار داده و الگوي معاملات و تغيير قيمت را در بازار عوض كرده، يكي از عوامل مسبب اين تحول نبوده است؟ بنابراين شركتهاي سرمايه گذاري نمي آيند يك تنه در بازار قيمت را حركت دهند، بلكه از بـــاب يك كار جمعي سرمايه ها را روي هم مي ريزند و وارد بازار مي شوند و اين است كه ما مشاهده مي كنيم كه شركتهاي صنعتي و توليدي به انحراف مي روند و به بازار مي آيند. به عبارت ديگر بخش غيرمالي شركتها وارد بخش مالي مي شود. اين الان مشكلي است كه اتفاق مي افتــد و كار تخصصي شركتهاي سرمايه گذاري را زير سوال مي برد.

مشكل ديگر اينكه، برخي شركتها به اين نتيجه رسيدند كه مديريت قيمت سهام داشته باشند. يعني ورود اينها به بازار و تشكيل پرتفوليو يكي از اهدافي است كه دنبال مي كنند. به اين ترتيب اين شركتها قيمت سهم خودشان را كنترل مي كنند و اجازه نمي دهند كه سهمشان از قيمت خاصي پايين بيايد.

درمجموع بايد بگويم بازار بورس رشد كرده است، ولي تضعيف عملياتي به شدت در بازار مشاهده مي شود. لذا آن قواره و چارچوب هايي كه در دوره گذشته طراحي و برنامه ريزي شده بود، الان تلطيف شده است. به نظر من با نگاه توسعه گرايانه مجموعه اقتصادي دولت و مديريت بازار، اين امر هدايت شده است. براي مثال وقتي به هيات مديره بورس و جامعه كارگزاران و كـاركنان بازار بورس اجازه داده مي شود كه ميزان معاملات خودشان را به صورت مشروط و محدود پانصد برابر كنند، يعني 25 ميليون خريد در بازار داشته باشند، اين نگاه توسعه گرايانه و ارزشمند است. ولي ما بايد توجه داشته باشيم كه آثار منفي اين مساله بر بازار چقدر مي تواند باشد.

اين مساله تقويت سيستم نظارتي بــازار را مي طلبد. ما نمي توانيم بازار را با محدودكردن رشد بدهيم. ولي آزادسازي كه آقاي دكتر هُشي اشاره كردند دقيقاً بايد كنترل شود كه آيا ما همچنان بر يك محور سالم و مطمئن بازار حركت مي كنيم، يا اينكه خلط عمليات صورت مي گيرد و ممكن است در آينده با
Homitrade آفلاين است پاسخ با نقل قول