سهام شناور آزاد
بخش دوم
دنياي اقتصاد- رسول اسكندري
[email protected]
در محاسبه اين شاخصها شركتهايي كه درصد كمتري از سهام آنها به صورت شناور آزاد باشد، وزن كمتري خواهند داشت. به اين ترتيب، شاخص به شكل واقعيتري رشد يا كاهش ارزش سبد سهامداران انفرادي را نشان خواهد داد. به عبارت ديگر، ميتوان گفت كه شاخص تعديل شده با سهام شناور آزاد معيار بهتري براي سنجش داراييهاي قابل سرمايهگذاري در يك بورس است.
اما به نظر ميرسد در بورس اوراق بهادار تهران برداشت متفاوتي از سهام شناور آزاد شده است و با تعريف حجم مبنا سعي بر آن است كه از آن به عنوان يك «ابزار كنترلي» استفاده گردد.
بر اين اساس، در صورتي كه سهام يك شركت اجازه تغيير قيمت 5 درصدي را خواهد داشت كه حداقل 8 ده هزارم سهام آن در يك روز معامله شود. هدف از اعمال اين شرايط اينگونه عنوان ميشود كه دليلي براي رشد قيمت سهام شركتهايي كه درصد بالايي از سهام آنها بلوكه شده، وجود ندارد، زيرا اين امكان وجود دارد كه با معامله تعداد اندكي از سهام يك شركت قيمت آن تغيير كرده و به دليل سرمايه زياد و وزن بالا در شاخص، موجب ايجاد نوسان در شاخص شود در حالي كه واقعا ثروت سهامداران اين نوسانات را نداشته است. به همين دليل، با اعمال حجم مبنا سعي ميشود به شركتهايي اجازه تغيير قيمت داده شود كه درصد بالاتري از سهام آنها به صورت شناور آزاد بوده و احتمال بيشتري براي رسيدن به حجم مبنا و تغيير قيمت (مثبت يا منفي) داشته باشند.
اما واكنش بازار به اين قوانين با اهداف قانونگذاران متفاوت بوده است، زيرا تنها در صورتي كه حتي يك درصد از سهام شركتي به صورت سهام شناور آزاد باشد، ميتوان چندين برابر حجم مبنا در يك روز بر روي آن معامله انجام داد. بنابراين تمام شركتهاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران به اندازه كافي سهام شناور آزاد دارند كه بتوانند تغيير قيمت داشته باشند.
طبيعي است كه بازار نسبت به درصد سهام شناور آزاد شركتها بيتفاوت بوده و در عوض به دنبال سهامي ميگردد كه با نقدينگي كمتري بتواند حجم مبناي يك سهم را كامل كرده و از نوسان قيمت آن سود بيشتري داشته باشد. در چنين شرايطي بازار بر خلاف اينكه به دنبال خريد سهام شركتهايي با درصد شناور آزاد بالاتر باشد بيشتر به دنبال سهام شركتهايي است كه ارزش بازار پايينتري دارند.
به اين ترتيب سهامداران اقدام به فروش سهام شركتهاي بزرگتر نموده و براي خريد سهام شركتهاي كوچكتر در صف انتظار ميايستند و براي خريد سهام اين نوع شركتها با يكديگر رقابت ميكنند و اين رقابت منجر به افزايش شديد قيمت سهام شركتهاي كوچك ميگردد.
اين وضعيت براي شركتهايي كه ارزش بازار بالايي دارند به دليل عرضه زياد سهام به گونهاي است كه با تعديل مثبت سود در بازار با كاهش قيمت مواجه ميشوند.
ادامه اين روند به تصميمگيري غيرمنطقي سهامداران دامن زده و در طول زمان آن را به عنوان يك باور عمومي تبديل مينمايد كه «در بازار بورس اوراق بهادار تهران تصميمگيري بر مبناي تحليلگري مالي بينتيجه است». در حالي كه اين نوع از رفتارها و تصميمگيريها تنها نتيجه واكنش سهامداران به قوانين و رويههاي وضع شده ميباشد.