با سلام.
الان که به این سایت سری زدم و گذرم به این تابیک افتاد تصادفا به ده دوازده بسک اخری (خودم) برخوردم .کلی خجالت کشیدم . چرا که ما به عنوان افراد جدید قاعدتا باید فقط اگر سوالی داشتیم مطرح کنیم و من این را نمی دانستم تا اینکه چشمم به عبارت های شما نمی توانید شما نمی توانید افتاد . و همین جا از مدیران سایت و تابیک و اساتید عذر خواهی می کنم .
ولی من که اصولا ادم خودنما و بر مدعا و برونگرایی نیستم بس چه شد که در این تابیک و یکی دو تایی دیگر از تابیک ها یه دفعه جو گیر شدم و به اب زدم ؟ خوب یکی از دلایل می تواند این باشد که ادم و قتی با به سن می گذارد حراف و بی قاعده می شود ولی دلیل مهمتر ای جسارت و جوگیر شدن من که وادارم می کند اینجا عذر خواهی بکنم حکایتی است که نقل می کنم .
شش هفت سال بیش که بورس ایران سر و صدا کرد من هم باخبر شدم از انجا که من ادمی هستم که اگر چیزی توجهم را جلب کنه تا ته توی قضیه را در نیارم ول کن نیستم . همان اول متوجه شدم که بورس مثل خرید و فروش گوجه نیست که با دو تا سوال و جواب و چند روز سرزدن به میوه فروشی ها کل قضیه را دریابی و یک یا علی (ع) بگی و ....
از ان وقت تا کنون اوقات فراغت من شد خوندن کتاب های اقتصاد حسابداری و امار و احتمالات و نمیدونم چه و چه ... . چون رشته تحصیلیم در زمینه دیگری بود برای اینکه این مطالب را بفهمم و برام جا بیوفته . مجبور بودم مطالب رو خلاصه و ساده کنم و تکرار و .. یکی از موضوعاتی که خیلی دلم می خواست یک درک بایه و جمع و جور و ملموس از ان داشته باشیم همین بحث حباب و رکود و بحران اقتصادی بود . از انجا که طبیعت انسان جوری است که وقتی جذب موضوعی می شود دوست دارد واقعیت علت و معلول را تا حد عمیق و ملموس و به قول بچه ها گفتنی اساسی دریابد و خوب درک کند . این چند بستی که اینجا جسارتا سیاه کردم درکی کلی و استنباطی جمع و جور و ساده از این موضوع بود و مسلما چون مقاله نویس و نویسنده و روزنامه نگار و ادیب نیستم بس انتقال فوران دانسته ها و یاد گرفته ها بشکل مبتدی و با ادبیاتی محا وره ای نه حرفه ای بود . در هر صورت از اساتید و صاحب فن عذر می خواهم .