قصد پرگویی ندارم که هستم .اما پیش از رسیدن به اصل مطلب اگر از حاشیه نگوییم که دهانمان شیرین نمی شود.پس چشم آقا رضا همین امروز و فردا به آنجا هم میرسیم اما بدون قصد مطول نمودن کلام اما درد ودل را که نمی شود حذف کرد حتی در کلاس ریاضیات.............
ظریفی چند روز پیش نکته ای را به من گوش زد نمود و گزینه ای را بر سرمان زد محتوا چنین بود
"گر شما هم عددی از معاملاتتان در سود بود یا بهتر بگویم اهل معامله بودید اینقدر پرحرفی نمی نمودید"
حرف ظریف بی هیچ ادعایی بر روی چشم ما. چه ابایی داریم از حرف صادقانه چه ابایی داریم از اینکه بگوییم آمده ایم یاد بگیریم چه ترسی داریم که به قول دوستان فریاد کال شدن سردهیم؟ چه مشکلی هست که شاگردی خود را افتخار ندانیم؟ اما کدام شاگردست که تنها به یادگیری بسنده کند در یک فضای خالی از مهر و لبخند؟ در یک فضایی که مبصرش بد زیراب میزند؟
اگر می خواستیم سیاسی بنگاریم و به قول دوستان شجاعتش را داشتیم که می رفتیم در روزنامه خود اگر می خواستیم سخن پراکنی کنیم چرا کسب علم؟