نقل قول:
نوشته اصلي بوسيله وحید
|
یادمه بچه که بودیم یه اردک از ولایتمون به اصرار من آورده بودیم خونه . منتهی از روزی که این اردک رو آوردیم و انداختیم تو بالکن ، همسایه ها از صدای کواک کواک اون اسایش نداشتند . هر کاری که به ذهنمون میرسید برای ساکت کردنش کرده بودیم ، ولی فایده ای نداشت . تا اینکه یه روز یکی از دوستانم که برای دیدن اردکمون به خونه اومده بود پیشنهاد داد برای ساکت کردن اردک بهتره بکشیمش و با اون یه فسنجون خوشمزه درست کنیم
اولش بهش خندیدیم ولی بعد از اجرای راه حل دوستم با کمال تعجب دیدیم که دیگه اردکه صداش در نیومد
اونجا بود که به
قدرت مدیریت دوستم پی بردم و فهمیدم وقتی بزرگ شه حتما کاره ای میشه . نمیدونم الان کجاست ، ولی اگه یه روزی کاندید ریاست جمهوری بشه حتما بهش رای میدم
__________________
گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم ..... گفت آن چیز دگر نیست دگر ، هیچ مگو
http://forum.sarmaye.com/showthread.php?t=4871