سلام خدایا ..... تو را دوست دارم و همیشه یادت میکنم ، نه برای اینکه در نداشتنم دوست داشتن تو را بهانه کنم که چرا ندادی ، نه برای اینکه در بیماری بگویم که چرا سلامتی ندادی ، نه در شلوغی بگویم که چرا آرامش ندادی ، همه چیز سر جای خود به طور واقعی قرار گرفته ، من باید درست نگاه کردن را یاد بگیرم ، دیدن و ندیدنت دلیل بودن یا نبودنت نیست ، محیطم همه موجودیت توست و تو همیشه در کنارمی ، دستانت را حس میکنم ...
به هر حال هنوز مقداری از این اعتمادی که درونم قرار دادی ، کار میکند
از خودم
امروز به من گفتند : که تو چکار می کنی ؟؟!!
گفتم نوار قلب می گیرم ، قله ها را اندازه می گیریم ، دره ها را عمق میگیرم ، و سکون صخره های سه بعدی چارت را نظاره می کنم ...
شاید خندید ............ شاید هم نفهمید............... اما چه سود از اینکه او بداند که من چکار می کنم ؟؟؟!!!
بدون چشم داشتی با دانسته های خود از این مسیر کار میکنم ...
آرام ....... راحت تر از راحت ......... بدون ضربان اضافه قلب......... چون نیستم که ببینم چه می شود ........ اما خواسته و نا خواسته ، آن می شود و چه مهربان جواب می دهد
شروع بهانه ای هست یا شده که آدم رو به حرکت می اندازه ، حالا اگر پیدا کردی ، زمانی که تو حرکتت رو شروع کردی ، اونوقته که می تونی شروع رو کامل تعریف کنی .
ما با شروع بازی میکنیم ، یعنی به بهانه شروع کردن زمان از دست میدیم ، ولی شروع رو باید انجام داد ، چون وجودمون نقطه شروعه ، هر بار که پلکی زده میشه ، هر بار که دم و بازدمی انجام میشه . ولی چون به این روند عادت کردیم فکر میکنیم باید چیزهای عجیب خودشون رو به ما نشون بدهند .
باید همیشه تو نقطه شروع بود ...
از خودم
آره میشه نشست و خندید ، به هر چیزی که سعی میکنه گریه تو رو در بیاره ، و میشه نشست و گریه کرد ، به هر چیزی که سعی میکنه خنده های تو رو ساکن کنه .
میشه هر دو رو هم زمان انجام داد ، اما باید حواسمون باشه که خنده های دیگران رو با اعمالمون به گریه تبدیل نکنیم ، اگر گریه ای هست بزار تو خلوتمون باشه ، کسی چه میدونه چرا گریه میکنم !!؟؟
رو راست بگم به حال تو گریه میکنم که همیشه سرت تو زندگی ، شادی و غم دیگرانه
به حال خودم هم گریه میکنم که نا خواسته به این دنیا اومدم
پس حق دارم گریه کنم
خنده ها هدیه به دل گرفته مردم ، می خندم و شادم چون منتظر نیستم
باید حقیقت رو گفت و ترس از کوچیک شدن رو کنار گذاشت ، فداکاری کردن این نیست که به دیگران چیزی رو نشون داد ، فداکاری اینه که صاف و صادق رابطه رو حفظ کرد و توقعی ایجاد نکرد
کاری کرد و طوری بود که بعدا با انرژی بیشتر سعی در جبران کردنش نکنیم ،
ترس داره آما ارزشش رو داره ، فکر میکنم بهتر از ترس های آینده باشه ، که از نگرانی دیده نشدن مکان های خالی بین ما میاد.
به همه بدون ذهنیت از عملکرد های قبلی نگاه کردم ، و دیگران رو در زمان حال در نظر گرفتم
چون یه آدم بدبخت خودش رو با گذشته اش می سنجه و حسرت گذشته رو می خوره ، آدم بیچاره بدون عملگرا بودن برای آینده اش هدف گذاری می کنه ، و آدم بی استفاده می شینه و آرزوی هاش رو از گذشته تا حال مرور میکنه بدون اینکه کاری انجام بده ، چون تو همین روند مرور سعی میکنه آرزوهاش رو زیبا تر جلوه بده...
همین الان زمان گذشت ، یه ثانیه دیگه هم آینده به حال تبدیل میشه و یک ثانیه بعدش هم میره به قسمت زمانهای گذشته ، پس با زمان حال زندگی کن
امروز روز خوبی بود... میشه گفت عالی بود ... امروز روز قشنگی بود... میشه گفت زیبا بود...امروز روز پیروزی بود... میشه گفت روز موفقیت بود... حتما میگی چی شده که اینطور پیش رفت ؟؟!!
آره دیدمش.... دستم رو دراز کردم بگیرمش ... تا باقی عمرم رو کامل تو آغوش بگیرمش ... ولی نشد ... نه ، حسرت نبود ... آرزو هم نبود ... رویا هم نبود که با ، باز شدن چشمام از دست بدمش ... اینطور شد که دستم به دستش خورد ولی حرارتی نداشت، آره روبروی آینه نشسته بودم ، خودم رو دیدم ولی فاصلمون یه دیوار بود ، نمی دونم چرا تابحال به این فکر نکرده بودم که صمیمانه خودم رو در آغوش بگیرم؟؟؟!!!
خودم ، وجودم ، صمیمانه دوستت دارم و هر روز صبح با باز شدن چشم هام در آغوش میگیرمت
تو زندگیم یاد گرفتم که قاصدک نباشم که با وزش کوچکترین بادی من هم جهت عوض کنم،نه کوهم که تو زندگی ثابت باشم ،که انسان وار و بی احساس با تیشه و ابزار به جونم بی افتن ، نه درختم که میگن استواره ، چون تیغه ادعای نجار قامتم رو با زمین یکی میکنه ، آره من آدمم ، آدمی که راه میره ، زمین میخوره ، سکون پیدا میکنه ، بلند میشه و شروع به دویدن میکنه ، گریه می کنه ،می خنده....... آره من هم آدمم
برای من نوشتی ؟؟!!! برای تو نوشتم؟؟!! برای من اومدی ؟؟!! برای تو اومدم؟؟!! برای من انجام دادی ؟؟!! برای تو انجام دادم ؟؟!! برای من آوردی ؟؟!! برای تو آوردم ؟؟!! و ... هزار تا دادی و دادم ؟؟!!
....برای من انجام دادی.... با اینکه برای تو انجام ندادم ... ؟! برای من نوشتی ... با اینکه برای تو ننوشتم...؟!برای من اومدی....با اینکه برای تو نیومدم؟! برای من آوردی ... با اینکه برای تو نیاوردم؟! هزار تا ،ندادنی از طرف من که تو بدون چشم داشتی بهشون جواب دادی
آره تو متفاوتی
من همیشه دنبال بهانه بودنت بودم
ندیده دادی