PDA

View Full Version : پند نامه


حسين.ش
December 24th, 2004, 23:34
باسلام
خدمت دوستان در مورد پندنامه گله داشتم و اينكه آيا به آن عقيده دارند؟و هدف اين پند نامه آموزش يك نوع رفتار اقتصادي صحيح به سايرين است؟ :huh:

Reza
December 24th, 2004, 23:56
دوست عزيز جناب حسين.ش، راستش منظور شما رو درست متوجه نشدم. اما حدس ميزنم شما نسبت به اين جمله پند نامه انتقاد داريد:
ارزان بخر، گران بفروش. طلبت را زود وصول كن، و بدهي ات را دير پرداخت كن!
فرمايش شما درسته. ممكنه از اين جمله مفهوم مناسبي استنباط نشه. من اين جمله رو از پند نامه حذف ميكنم.

اگه اشتباه حدس زدم، لطفا بيشتر توضيح بديد.

با تشكر از توجه شما
:)

Farrokh
December 25th, 2004, 00:56
QUOTE (mojtaba @ ۳۰ شهريور ۱۳۸۳ @ ۰۲:۲۱ بعدازظهر)
QUOTE (فرخ @ ۲۸ شهريور
۱۳۸۳ @ ۰۷:۲۳ بعدازظهر)
فكر ميكنم پرداخت د ير قروض مالی بضرر انسان باشد چون شخص بد حساب مخصوصا هنگام نياز وافر بندرت موفق به اخذ وام مجد د ميگردد.

ا ز قديم گفته ا ند :

" آ دم خوش حساب شريك مال مردم است "


البته حرف شما كاملاْ درسته.
اما اين كتاب در مورد كسب‌وكارهاي نوپا نوشته شده است و همانطور كه مي‌دانيد يكي از مهمترين عوامل شكست كسب‌وكارهاي نوپا كمبود نقدينگي است كه بيشتر بخاطر مديريت غلط جريان نقدينگي صورت مي‌گيره.
دو توصيه اول به سود آوري و و دو توصيه بعدي براي جريان نقدينگيه. البته تا اونجا كه يادمه قضيه سر اين نبود كه پول ملت رو ندين بيشتر اين بود كه حجم زيادي از پول رو يكجا از دست خودتو خارج نكنيد و با پرداخت بهره‌اي معقول اون پول رو پيش خودتون نگه داريد چرا كه حيات كسب‌وكارتون به اون بستگي داره.

چون گرفتن بهره همه جاي دنيا مرسومه (غير از ايران كه مثلاْ غير قانونيه و بالاترين نرخ رو هم داره) هميشه به تاخير انداختن پرداخت با حفظ منافع طرف مي‌تونه مفيد يك گزينه مفيد باشه.

در اين مورد آقا مجتبی تو ضيحات لازم را بشرح فوق داده و منظور خود را از درج پند مورد بحث بيان نموده اند

Saba-M
December 25th, 2004, 09:57
با سلام
در تاييد فرمايش جناب فرخ من هم بايد عرض كنم يكي از بحثهاي جديد حسابداري (شايد هم به نظر من جديد) مديريت شكاف نقدينگي يا همون كش گپه در واقع شركتها بايد سعي كنند اين شكاف رو به حداقل برسونند كه بر جريانهاي نقدي و هزينه بهره اونها تاثير مي گذاره در اين رويكرد توصيه ميشه دوره وصول مطالبات و دوره گردش موجودي كالا كوتاهتر و دوره بازپرداخت حسابهاي پرداختني بلند تر بشه تا وجه نقد بيشتري در شركت باقي بمونه ...
اگر چه بعضي از روشها و رويكردها چندان با اخلاقيات تطابق ندارند ولي مي بينيم كه متاسفانه در تجارت و دنياي رقابت با همين رويكردهاست كه ميشه باقي موند و ادامه داد.
چند روز پيش مطلبي رو خوندم كه فكر مي كنم آوردن اون در اينجا خالي از لطف نباشه
دو نفر شكارچي به قصد شكار كوله بار خود را بسته و با امكانات و تجهيزات كافي با هم راهي جنگل شدند. وقتي مسافتي را در جست و جوي شكار پيمودند، به ناگاه سر و كله گرگي از دور پيدا شد كه او هم به دنبال شكار در جنگل پرسه مي زد. گرگ با ديدن آن دو به سوي آنها حركت كرد. هر دو شكارچي به وحشت افتاده و در پي پيداكردن جاي امن، فرار را بر قرار ترجيح دادند.
درحين فرار يكي از شكارچيان به قصد سبك تركردن بار و افزودن بر سرعت خود كوله پشتي اش را به زمين انداخت و با سراسيمگي و عجله بيشتر به مسير خود ادامه داد. شكارچي دوم كه از اين كار دوستش متعجب شده بود، به او گفت: سبك بال شدن براي فرار البته تدبير خوبي است ولي نه اين امكان وجود دارد كه در اين جنگل جاي امني پيدا كرد و نه هر چقدر هم بار خود را سبك كنيم مي توانيم از گرگ سريع تر بدويم و سرانجام در دام او گرفتار خواهيم شد.پس بهتر است بايستيم و به سوي او شليك كنيم تا او از دست ما فرار كند. شكارچي اول پاسخ داد: من نمي خواهم از گرگ سريعتر بدوم و از چنگ او فرار كنم، قصد من فقط اينست كه از تو سريع تر بدوم و سبقت بگيرم. در صورتي كه به انجام چنين كاري موفق شوم و تو را پشت سر بگذارم آنگاه تو طعمه گرگ خواهي شد و من نجات خواهم يافت. راه نجات من پيشي گرفتن از توست و بايد بگويم كه اين قانون رقابت است. يك قدم جلو بودن يعني پيروزي و يك قدم عقب ماندن يعني شكست و نابودي.

yaser_rashidi
December 25th, 2004, 10:27
سلام
صبا پست جالبي زدي مطالب جديدي مطرح كردي.
در مورد جمله ارزان بخر و گران بفروش و ... هم من با آقا مجتبي موافقم. ميشه از هر جمله اي برداشت هاي مختلف داشت;)